English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7549 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
to look in to U رسیدگی کردن
to llok U رسیدگی کردن
verify U رسیدگی کردن
to see to U رسیدگی کردن
attending U رسیدگی کردن
investigated U رسیدگی کردن
verifying U رسیدگی کردن
examining U با into رسیدگی کردن
attends U رسیدگی کردن
to do for U رسیدگی کردن به
to see about U رسیدگی کردن
consider U رسیدگی کردن
inspecting U رسیدگی کردن
look into U رسیدگی کردن
considers U رسیدگی کردن
investigating U رسیدگی کردن
try U رسیدگی کردن
inspects U رسیدگی کردن
investigates U رسیدگی کردن
attend U رسیدگی کردن
examining U رسیدگی کردن
examines U با into رسیدگی کردن
audit U رسیدگی کردن
inspect U رسیدگی کردن
audited U رسیدگی کردن
examined U با into رسیدگی کردن
go into U رسیدگی کردن
examined U رسیدگی کردن
examine U رسیدگی کردن
to go into U رسیدگی کردن
audits U رسیدگی کردن
verifies U رسیدگی کردن
inspected U رسیدگی کردن
auditing U رسیدگی کردن
verified U رسیدگی کردن
examines U رسیدگی کردن
investigate U رسیدگی کردن
tries U رسیدگی کردن
examine U با into رسیدگی کردن
deal with U رسیدگی کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
verifying U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifies U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verified U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verify U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
to go through U رسیدگی کردن گذشتن از
attending U توجه یا رسیدگی کردن
attends U توجه یا رسیدگی کردن
attend U توجه یا رسیدگی کردن
audited U ممیزی رسیدگی کردن
audit U ممیزی رسیدگی کردن
auditing U ممیزی رسیدگی کردن
audits U ممیزی رسیدگی کردن
look into <idiom> U رسیدگی یا وارسی کردن
think over <idiom> U با دقت رسیدگی کردن
prejudges U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudge U بدون رسیدگی قضاوت کردن
cut both ways <idiom> U به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
to go into the matter U به این مطلب رسیدگی کردن
prejudging U بدون رسیدگی قضاوت کردن
to w up a company U امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
to go to U رسیدگی کردن انجام دادن
inquires U باز جویی کردن رسیدگی کردن
check up U رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
inquire U باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquires U باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquired U باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquired U باز جویی کردن رسیدگی کردن
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
appose U موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
to revisit a criminal case [judicial proceedings] U یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
to check off U رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
check U سرزنش کردن رسیدگی کردن
minds U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
checked U سرزنش کردن رسیدگی کردن
checks U سرزنش کردن رسیدگی کردن
supervising U برنگری کردن رسیدگی کردن
mind U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
indagate U تجسس کردن رسیدگی کردن
supervise U برنگری کردن رسیدگی کردن
supervises U برنگری کردن رسیدگی کردن
supervised U برنگری کردن رسیدگی کردن
minding U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
gulleys U درست کردن
gullies U درست کردن
gully U درست کردن
fabricated U درست کردن
make up U درست کردن
trim U درست کردن
to get up U درست کردن
fabricating U درست کردن
trimmest U درست کردن
to fix up U درست کردن
fabricate U درست کردن
fabricates U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
concoct U درست کردن
concocted U درست کردن
concocts U درست کردن
trims U درست کردن
adapt U درست کردن
shape U درست کردن
shapes U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
fix up U درست کردن
set in order U درست کردن
to put to rights U درست کردن
set right U درست کردن
concocting U درست کردن
weaves U درست کردن
redd U درست کردن
indite U درست کردن
build U درست کردن
buildings U درست کردن
cleans U درست کردن
manufactured U درست کردن
builds U درست کردن
fashions U درست کردن
fashioning U درست کردن
to erect into U درست کردن از
fettle U درست کردن
fashioned U درست کردن
manufactures U درست کردن
to sct aright U درست کردن
fashion U درست کردن
manufacture U درست کردن
weave U درست کردن
cleaned U درست کردن
cleanest U درست کردن
to set to rights U درست کردن
to set in order U درست کردن
make U درست کردن
clean U درست کردن
correct U درست کردن
correcting U درست کردن
to set U درست کردن
corrects U درست کردن
makes U درست کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
frame U پاپوش درست کردن
team U دسته درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
dress U درست کردن لباس
hedged U خاربست درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
teams U دسته درست کردن
to mill flour U ارد درست کردن
die sink U خزینه درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
manipulated U با استادی درست کردن
to toss up U زود درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
exact U تحمیل کردن بر درست
manipulate U با استادی درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
corn popping U درست کردن چس فیل
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com